امروز نشسته بودم و با خودم خوش بودم یادم نیست چرا خوش بودم ولی احتمالا یا می خواندم یا می نوشتم دیگر.

 

 

مادرم قوری و کتری و سینی چای را آورد.

 

+ووووووی مامان چاییییییی، چه حس خوبی دارم از بساط چایی

+ووووووی مامان خیلی دوستت دارم (همراه با ابراز محبت های غیرکلامی)

_منم دوستت دارم 

 

مادرم چایی را داخل لیوان ها می ریخت

 

+به به چه رنگی داره، چه صدایی داره 

+صدای چی بهش میگن؟ صدای چیز . مامان اسم صدایی که چایی از قوری ریخته میشه تو لیوان چیه؟ 

_شرشر نه نه

+ واستا توی لیوان من بریز گوش کنیم ببینیم به کدوم حرف شبیه تره

+به حرف چ میخوره

_آره چه چه چه

+

+ای بابا غلغل سماور داریم شرشر آب داریم، کاش یه اسمی هم برای این صدای چای ریختن داشتیم. جاش خالیه

 

بعدش هم مادرم طبع آواز خوانیش گل کرد و شروع کرد از ترانه هایی که از مادرش (بی بی خدابیامرزم) به یاد داشت خواند.

 

این ناکامی از یافتن اسم صدای چایی، ‌در مقابل بهره مندیم از دو کلمه ی به ارث رسیده از فرهنگی دیگر را برایم تداعی کرد. 

 

من چند سالی که بین کُردهای عزیز زندگی کردم دو واژه را به عنوان سوغات از اصطلاحات آنها با خودم آوردم. 

 

یکی هِی هِی هِی، این برای مواقعی است که کسی حرصت را در می آورد و در جوابش با لحن متناسب با حال درونت با غیض خاصی سه چهار بار هِی را بی وقفه تکرار میکنی. البته هی هی خطاب به طرف مقابل نیست بلکه کلمه ای درون فردی است توی مایه های ای بابای ماست. هِی هِی استعمالات دیگری هم در موقعیت های مشابه دارد. 

 

دوم عزیزی یا عزیزید در تعارفات عاطفی به طرف مقابل. 

 

این دو را خصوصا هی هی هی را در دایره واژگانم کم داشتم که ذهنم هم با کمال میل جذبشان کرد.

 

 

 

 

 

 

نوشتن از انتقام منصرفم کرد

نمونه ای از دوقلوی مصرف و تولید محتوا

صدای ریخته شدن چایی در لیوان

  ,هِی ,صدای ,هی ,هم ,لیوان ,    ,هی هی ,طرف مقابل ,به طرف ,یا می

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

حمیدرضا رجبی فیزیک _ دانشگاه صنعت نفت تهویه مطبوع-اگزاست فن-یونیت هیتر آقای رایمون کتــابخانه عمومی شهدای دره مرادبیگ afshin جستجوگر فایل های موجود در وب تابش قطره فروشگاه محصولات یک دم آسودگی